نجوای عاشقانه
تو سکوت شب تنها با تو سخن گفتم
هیچ کس نمیدانست و نمیداند چه گفتم
با تو از خشم های خاموش گفتم
از لحظه های سرد تنهایی گفتم
از هجوم نفرت های ذهنیم گفتم
و عشق های پوچ تو خالی را برای تو گفتم
فقط خاموش بودی
لحظه ای خواب بر چشمانم فرود آوردی که دیدم
گفتی بمان تا باز گردی
پ.ن : گاهی فکر می کنم ..... گاهی فکر هایم رو می نویسم .... و گاهی....
فقط خواستم بنویسم پر از طغیانم
بی ربط نوشت: یکسال گذشت و ... هنوز هم هست
وقتی ونوس حواس نداره
امشب کاری کردم که خودم به خودم گفتم خیلی شوتی
تو خونه داشتم با تلفن بیسیم صحبت می کردم و
رفتم تو آشپزخانه سر یخچال دارو بردارم
صحبتم تمام شده و تلفن رو خاموش کردم گذاشتم تو یخچال تا
داروم رو پیدا کنم !
دارو رو برداشتم در یخچال رو بستم و رفتم دنبال کارم
دوباره تلفن زنگ خورد 
حال من دنبال تلفن میگردم پیداش نکردم و با اون یکی جواب دادم
دوباره که رفتم سر یخچال دیدم تلفن اونجاست
نخندید بهم خوب
و اما پایان ۱۳ روز
خوب قول داده بودم که تا ۱۳ هر روز آپ کنم
و بد خوب این کار رو انجام دادم امیدوارم تونسته باشم
لحظاتی خوش رو برای شما عزیزان درست کرده باشم
گرچه بیشترش نِکو ناله بود ولی خوب ما اینیم دیگه
از این که ۱۳ روز من رو تحملم کردین واقعا ممنون
از دوستانی که تو این مدت بهشون سر نزدم معذرت می خوام
یعنی کم سر زدم به بزرگواری خودتون ببخشید دیگه
خوب دیگه من هم برم تو غیبت صغری و کبری
امیدوارم ۱۳ به همه خوش بگذره
اگه خواستین سبزی گره بزنید یادتون نره سبزیش تازه باشه
گِل هم نداشته باشه بهتره! برای همتون آروزهای خوب دارم
تا بعد ،یا حق
حسادت
تا به حال حس حسادت رو تو خودم پیدا نکرده بودم ولی چند وقتی میشه که به شدت
این حس اذیتم می کنه و نمی دونم باهش چی کار کنم
از این حسادتهای بی معنی دخترونه 
خوب آخه یکی نیست بهم بگه به توچه
که یه دختر به دوست پسرت اسمس میده یا میره میبینتش
نمیدونم شاید باید حسادت کنم یا غیرتی بشم ولی از من سیب زمین عمراً
بی ربط نوشت : چرا شوفاژ خونه خاموشه یخ کردم
آمار
هیچ دقت کردین وقتی برای یه پستتون رمز میزارین
چقدر آمار باز دیدیش بالا میره
حداقل تو وبلاگ من که اینجوریه
ولی خوب از تمام بازدیدکنندگان عزیزی که به بنبست می خورن
معذرت میخوام 
به قول شازده بی ربط نوشت: انقدر تحملش سخته که آدم دلش می خواد سر بزار به کوه