صدف

درُ دانه ء صدف همیشه مروارید سفید نیست

صدف

درُ دانه ء صدف همیشه مروارید سفید نیست

شهر آشوب دلم

از میان برگها دیده می شود نگاه خسته ی پیر درمانده 

 

هر پنج شنبه با صدای زیبا عبورمی کند   

 

آواز خوان از کوچه های سرد بی صدا  

 

گاه سکه ای بر دست پر می کشم برای شنیدن دعا های خیرش 

 

ای کاش او هم میدانست که چه شوری در من به پا می کند 

 

پیر خسته؛ صدایت را دوست دارم 

 

ولی نگاهت ...

ادامه مطلب ...