اگر یه زمانی قرار بود دنیا به عقب بر گرده
دوست داشتین به کدام زمان برود
خودم اول بگم دوست داشتم بر گرده به سال ۵۸
چراش رو شاید بعد ها گفتم
بی ربط نوشت :نمی دونم چه کار خوبی کردم که پاداش خوبی گرفتم
اگر به خانهی من آمدی
برایم مداد بیاور مداد سیاه
میخواهم روی چهرهام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
یک مداد پاک کن بده برای محو لبها
نمیخواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!
یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم
شخم بزنم وجودم را ... بدون اینها راحتتر به بهشت میروم گویا!
یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد
و بیواسطه روسری کمی بیاندیشم!
نخ و سوزن هم بده، برای زبانم
میخواهم ... بدوزمش به سق
... اینگونه فریادم بی صداتر است!
قیچی یادت نرود،
میخواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم!
پودر رختشویی هم لازم دارم
برای شستشوی مغزی!
مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند
تا آرمانهایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت.
میدانی که؟ باید واقعبین بود !
صداخفه کن هم اگر گیر آوردی بگیر!
میخواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،
برچسب فاحشه میزنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم میخواهم
برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،
فحش و تحقیر تقدیمم میکنند،
به یاد بیاورم که کیستم!
ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی میفروختند
برایم بخر ... تا در غذا بریزم
ترجیح میدهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم !
سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،
بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم:
من یک انسانم
من هنوز یک انسانم
من هر روز یک انسانم
بی ربط نوشت: بالاخره ویندوز ۷ ریختم حالا مثل ... تو گِل گیر کردم
اینا چجوری کفشاشون رو پیدا می کنن؟؟؟؟؟
تو سکوت شب تنها با تو سخن گفتم
هیچ کس نمیدانست و نمیداند چه گفتم
با تو از خشم های خاموش گفتم
از لحظه های سرد تنهایی گفتم
از هجوم نفرت های ذهنیم گفتم
و عشق های پوچ تو خالی را برای تو گفتم
فقط خاموش بودی
لحظه ای خواب بر چشمانم فرود آوردی که دیدم
گفتی بمان تا باز گردی
پ.ن : گاهی فکر می کنم ..... گاهی فکر هایم رو می نویسم .... و گاهی....
فقط خواستم بنویسم پر از طغیانم
بی ربط نوشت: یکسال گذشت و ... هنوز هم هست
امشب کاری کردم که خودم به خودم گفتم خیلی شوتی
تو خونه داشتم با تلفن بیسیم صحبت می کردم و
رفتم تو آشپزخانه سر یخچال دارو بردارم
صحبتم تمام شده و تلفن رو خاموش کردم گذاشتم تو یخچال تا
داروم رو پیدا کنم !
دارو رو برداشتم در یخچال رو بستم و رفتم دنبال کارم
دوباره تلفن زنگ خورد
حال من دنبال تلفن میگردم پیداش نکردم و با اون یکی جواب دادم
دوباره که رفتم سر یخچال دیدم تلفن اونجاست
نخندید بهم خوب
خوب قول داده بودم که تا ۱۳ هر روز آپ کنم
و بد خوب این کار رو انجام دادم امیدوارم تونسته باشم
لحظاتی خوش رو برای شما عزیزان درست کرده باشم
گرچه بیشترش نِکو ناله بود ولی خوب ما اینیم دیگه
از این که ۱۳ روز من رو تحملم کردین واقعا ممنون
از دوستانی که تو این مدت بهشون سر نزدم معذرت می خوام
یعنی کم سر زدم به بزرگواری خودتون ببخشید دیگه
خوب دیگه من هم برم تو غیبت صغری و کبری
امیدوارم ۱۳ به همه خوش بگذره
اگه خواستین سبزی گره بزنید یادتون نره سبزیش تازه باشه
گِل هم نداشته باشه بهتره! برای همتون آروزهای خوب دارم
تا بعد ،یا حق