اسلن دوصط دارم اینجوری بنویثم
خب مگه چیح هالا بیاین قلت املائی بگیرین
ینی من نمی طونم عنجور که دلم می خاد بنویصم
خت حای حصطن کح خوندنش ثخط طره
حاحاحا
نمی دونم چرا اینجوری شدم
همش می خوام به یکی گیر بدم
وقتی کسی رو گیر نیارم به خودم گیر میدم دیگه
آقا سر ظهر زنگ زده که چی بشه 
بنده خوابم کوفتم بشه
بعد اینجانب تماس حاصل می کنم تشریف ندارند
صبر و پیشه می کنم تا ساعاتی بگذرد
دوباره تماس میگیرم آقا میفرماید شما لطف کن ۲ ساعت دیگه تشریف بیاور 
دوساعت بعد آماده میشی
میری میگن برو منزل ما با شما تماس میگیریم
دوساعت بعد تماس میگیریم میگن الان کار داریم با شما تماس میگیریم
آقا من اگر نخوام شما تماس بگیری باید کی رو ببینم
صبح زن همسایه میگه ماشین رو بردارید می خواهند کار کنند 
ماشین رو بر میداری یه ماشین دیگه جاش میاد پارک می کنِ 
وای از دست این ملت
اینجا شد محل گذر کار کنان عزیز افغانی
صبح کل سحر زنگ میزن در باز کنیم
بعد خواب که کاملا از سرت پرید
برق ضعیف میشه دستگاهای برقی روشن خراب میشن
چرا چون کارگران عزیز مشغول خانه خراب کردن این جانب می باشند
شب مرد همسایه میاد با کارکنان عزیز برق
(((نمی دونم من کی رفتم مکه که حاج خانم شدم
)))
هی تند و تند هم حاج خانم حاج خانم می کنند
حالا نوبتی هم باشه نوبت کارکن های برق دیگه 
آیفون رو خراب می کند و بعد برق قطع میشه و بعد بکل از زندگی ساقط میشی
بعد عصاب نداشته باشی میگن چرا؟ یکم خونسرد باش
پ.ن .۱ای خدا جون دریاب دل تمام ساکنان زمین را ،از شر همسایه بد و همسر بد دوست بد به تو پناه می آورم
پ. ن.۲ اگر چیزی از مطالب بالا نفهمیدی مهم نیست خواستم خودم رو خالی کنم
پ.ن.۳ مامان همین الان به این نتیجه رسیدم که باید بگم بععععله من کم آوردم
پ.ن.۴ اه عصابم کم خورد بود یه خراب کاری هم امروز کردم حسابی نور مافوق نور شد
پ.ن.۵ من تا صبح هم بنویسم شما ها می خونید
مغز تهی
ای بابا تو هم؟
بی خیال باش این که نشد
باشه حتما بهش میگم
نه جان من اینجوری میگی ناراحتم می کنی ها
باشه ! سلام برسون
خدا حافظ!
بوق
اینم یه مکالمه یک طرفه که انطرفش معلوم نیست کیه
از صبح فقط همین چند کلمه تو ذهنم مونده
از وقتی بیدار شدم هر چی فکر می کنم کی بود اون موقع صبح بهم زنگ زده یادم نمیاد
شمارش هم برام ناشناس بود
چند بار گرفتم ولی انگار از یک تلفن عمومی بود
جالب که یادم نمیاد شخصی که باهش حرف زدم مونث بود یا مذکر
دیگه کم کم دارم حافظم رو میدم به نون خشکی جاش سنگ نمک بگیرم
دلم لک زده واسه حافظه قویم 
اگه همینجوری پیش برم آرتوروز مغزی میگیرم
ای وایم از این عشق
عشقت مرا مجنون می کند !!!!
شاید هم فرهاد کوه کن !
همایون بشم ؟
کسی چه میدانه حتما رامین میشم !
دلم می خواد جهانگیر بشم !
یوسف شدن رو تجربه کنم ؟
وای از دست تو! وامق شدم .
اه که منوچهر شدنم را دیدی
زال هم عاشق بود مثل من !
خسرو پول داشت ولی من نه ولی هر دو عاشقیم !
بیژن چی فقط میدانم او هم مثل من دیوانه بود!
بهرام! او چه می کرد؟ او هم عشق را پیشه کرده بود ؟
امیر ارسلان هم عاشقی می کرد؟
سلمان او هم مثل من بود!
ای بابا می بینی انقدر تو عشقت گم شدم که خودم رو هم مرد می بینم
کلا
میدونی ! کلا از کسانی که کپی پیست میکنن خوشم نمیاد
در نتیجه جوابیه های که میدم باعث ناراحتی دوستان نشه
خب کلا من ادم عصبی هستم هر کس منو میشناسه میدونه
طرف میاد برای یه پست یه کامنت اینجوری میذاره
به به چه وبلاگ قشنگی داری بیا منو لینک بعد اگر خواستی بگو من لینکت کنم
د آخه آدم حسابی تو که نه اصلا دیدی متن در مورد چیه می گی به به
اصلا نمیدونی من از مرگ گفتم یا از ترس یا عشق و مهر
کلا آدمای سود جو همیشه کلاهشون پس معرکه اس
دوست پیدا نمی کنن هیچ اونایی رو هم که دارن از دست میدن
من عصبانیممممممممممممم
میگید نه ببینید چند تا کپی پیست تو وبلاگم هست و من به هر کودوم چی جواب دادم
درمورد این پست هم احتمالا یه کپی پیست هست
!؟!
شاید کمی سکوت کنم ؟ کسی نمی داند!
احتیاج مرا نگاه تو بر طرف نمی کند؟ کسی نمی داند!
می خواهم در خلوت کده ام تنها باشم؟ کسی نمی داند!
در سکوت به آرامش فکر خواهم کرد؟ کس نمی داند!
واقعی
وقتی پای عشق در میان باشد
هر چیزی امکان داره
باور ندارین به این سیب زمینی عاشق نگاه کنید
کابوس
مادر ز پدر به مراجع قانونی شکایت می کند
قاضی دستور میدهد چون پدر در قیدحیات نیست
فرزند مجازات می شود
حکم صادر شده و قابل اجراء است
حکم زنده به گور کردن فرزند دختر از یک مادر و پدر
التماس کردم که حداقل چیز تزریق کنید که نفهمم
گفتن امکان نداره...
بی کفن در قبر می خواباند جسم لطیفم را
دیگر جیغ و فریاد کمک رسم نبود
وایی که چه کشیدم وقتی از خواب برخواستم